در بدن رمقی نمانده و وی به مانند خط کش ژله ای های بی کاربرد خورنده مخچه، از آن سو به این سو میفتم و در جای جای جسم ، گویی کوه بلند قامتی صدها سال بر بدن سنگینی می کرده، درد و ناله بر می خیزد، از دو خواهر و بردار کوچک ژیگولانه ام، ویروسی بر من چیره گشته و از شب هنگام گذشته، معده بود که پس می زد خوراک ها و مانند فواره ای بر گلویم فشار می آورد و سردرد نیز همراه آن، بیشتر مرا سرشار از بیحالی می کرد، دیگر آنکه، نشانه های سرما زدگی بر ما دیده می شد و از بینی افشانه ها سرازیر می شد، و بدتر آنکه، با تمام این درد های ناگهانی، درد نه ام نیز بر آن اضافه گشت و من شولانه به سوی طبیب رهسپار گشتم و او در کمال شگفتی، تنها مسکن و ضد تهوع بر نسخه نوشت و آری هم اکنون ، با اینکه در روزهای پیشین عملی بر من نبود، اعمالی بر سر خروار گشته و من دچار بیماری های سه جداره، شل گشته روی رایانه لم داده ام! :|
خداوندگارا ما را به سلامتی باز گردان تا به اعمال خود برسیم :)
درباره این سایت